سابقه گسترده طلایی💛
یگانه دختر بی قیدی که برای رهایی از پیمان مرد بداخلاق و سختگیری که توسط پدرش به دستش امانت سپرده شد
تو دیگه اون مانتو ها رو نمیپوشی. آرایش نمیکنی. لاک نمیزنی. بدون اطلاع از خونه بیرون نمیری. برای دانشگاهت که من خیلی مخالفشم سرساعت میری و برمیگردی. دستش رو بالا اورد و زیر موهای بیرون زده از دو طرف شالم زد. _اینا رو هم میبندی پشت یه روسری درست و حسابی میپوشی که از پشت بیرون نزنن. نه تو حوری بهشتی هستی نه اینجا لس آنجلس. مثل آدم میری و برمیگردی. غیر این باشه با من طرفی نه با بابات. https://eitaa.com/joinchat/3259629617C46f880cfa3 رمان آنلاین مذهبی♨️ براساس واقعیت