پروانهای در دام عنکبوت |
#دامشیطانی
سرمو تکوندادم و بهگوشهاتاق که اون شیطانِ خبیث باچشمای آتشین ایستاده بود، نگاه کردم.. آقای موسوی از توکیفش یک نوشته درآورد فک کنم سورهجن با ۴قل بود، آویزون کرد ۴گوشه اتاق، یکدفعه دیدم خبری از اون شیطان نیست... اماخوبکهنگاهکردم دیدماز پشتپنجره زلزده بهم، باچشامبه پنجرهاشارهکردم،آقای موسوی منظورم رو فهمید، پاشد پنجره رو بست و پرده هم کشیدو دررو بازکردوبابا روصدازدوگفت..
داستانواقعی،مهیّجو فوقالعاده روشنگرانه👇
https://eitaa.com/joinchat/2847932503C3608d5a79f