💠 گیتار لال 🔻 توی ترمینال راننده مسافرای قم رو صدا می زد. شیخ سوار اتوبوس شد، نگاهی به مسافرا کرد و بی توجه به دختر و پسرای ته اتوبوس، روی صندلی دوم نشست. صدای قهقهه و خنده به هوا بود. دختر ته اتوبوس با دیدن شیخ گیتارش رو در آورد و شروع به زدن کرد، بقیه هم با صدای آهنگش هم خوونی می کردن و دست می زدن. یکی از لابه لای جمعیت گفت: گیتار رو بدین تا حاج آقا هم برامون بزنه. دختر با مسخره گیتار رو به سمت شیخ آورد و گفت: حاجی برامون می زنی؟ شیخ علی اکبر دستی به گیتار کشید و گفت: این کار ما نیست. پریسا گیتار رو بلند کرد و چنگی به تارهای اون زد، اما با تعجب دید که دیگه صدا نمیده. همه می خواستن با این کار شیخ علی اکبر رو مسخره کنن، اما در مقابل مقامی که داشت کم آوردن. 🌐 https://btid.org/fa/ 📎 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat