💠دست و دلباز 🔻بوی نم آب و جارو فضای بازار رو پر کرده بود، هرکسی توی مغازه مرتب شده منتظر مهمون ویژه ایستاده بود. 🔸سیدابراهیم وارد بازار تاریک و قدیمی یزد شد. با صدای هیاهو و شور و شوق بازاری ها به سمتشون رفت. 🔹بازاره و جای خرید و فروش، مردم مشکلاتشون رو می فروختن و سید با دست و دلبازی می خرید. این وسط چند تا بچه قد و نیم قد که بساطشون رو از ترس شهرداری زیر بغل گرفته بودن، نتونستن آقای رئیسی رو ببینن. ▫️وقتی سید ماجرا رو فهمید، اخم کرد و گفت: حتما عصر این بچه ها رو بیارید تا ببینمشون. 🔸 https://btid.org/fa/koodak 📎 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat