فیلمی که اگر نبینید زیان نخواهید دید.... دیشب در جمعی از همکاران این فیلم را دیدم. هرچه گشتم داستانی در این فیلم ندیدم صرفاً مجموعه‌ای از سکانسهای متوالی پر از تیر و شلیک و... واژه دسته دختران در کل فیلم به کار نرفت و غیر از یک نفر از اعضای این به اصطلاح دسته هیچکدام دختر نبودند و زنان جوان و میانسال شخصیت های این نمایش را تشکیل می دادند. حقیقتا کار تمیزی بود برای وهن چادر و حجاب و حدود روابط دختر و پسر و نیز زن و مرد و همچنین نهی از منکر. جنس کار خیلی شباهت داشت به کارهای ضد حجاب مجله در دوره پهلوی. سکانسی که چادر را یگانه از سرش جمع می کند و با تنفر به داخل ماشین پرت می کند و جاهای متعدد نمایش که چادر دست و پاگیر نشان داده می شود. مسن ترین عضو دسته دختران مقیدترین فرد به حجاب است و نمادی از زنان سنتی. حساسیتش به حجاب و طهارت جایی حتی بیننده را به خنده می کشاند که به جای آنکه از کشته و مجروح شدن انسانهای اطرافش ناراحت بشود از این می رنجد که به قول خودش «جونم نجس شد». فقط اوست که به موی بیرون آمده هم دسته ای اش گیر می دهد و این دختر بیچاره برای حضور در دسته هم از پدر سیلی می خورد و هم برای رهایی از نهی از منکر ناچار می شود موهای سرش را از ته ماشین کند و.... در پایان اما مفیدترین عضو است و تنها کسی که می تواند سلاح به خط مقدم برساند و کوتاهیهای مردان احتیاط پیشه نمایش را جبران کند. جالب اینکه در این نمایش هیچ مرد شجاعی وجود ندارد هیچ مردی. حتی ی اسطوره ما هم مردی فریبکار احتیاط پیشه نمایش داده می شود. خانم مسن به اصطلاح خیلی مقید و ناهی منکر سنتی داستان در هیجانی ترین سکانس نمایش وقتی تنها می شود و هیچکس اطرافش نیست کاست ترانه داخل ضبط ماشین می گذارد و به راحتی و بدون مشکلی ترانه را می گذارد و وقتی هم قرار می شود سراغ بقیه برود ترانه را خاموش می کند. حضور نیکی کریمی به عنوان نقش اول نمایش ابتدا برایم ابهام داشت که در انتها نداشت. کاش پژوهشی انجام می شد که چند مورد از مجموعه نقشهایی که در طول عمر بازیگری خود کار کرده، فمینیستی نیست. مجموعه سکانس‌های پشت سر هم این نمایش به نظرم ایرانی شده و نمایش تصویری کتاب که چند باری اسم خرمشهر آمد و موقعیتهای نمادین این شهر نشان داده شد. از حیث محتوا اما هیچ ربطی به دفاع مقدس و نقش باشکوه شیرزنان ما نداشت. کاش کنابهای و نیز وارد فضای تصویر سازی و فیلمسازی ما بشود. ظرافت های تاریخی نادیده شده هم بماند. خط معلی را فکر کنم دهه هشتاد ابداع شد و نهج البلاغه با ترجمه مرحوم دشتی مربوط به دهه هشتاد است که در سکانس وصیت نامه یگانه این نهج البلاغه چاپ دهه هشتاد و نود به بعد نشان داده می شود. یا مثلاً کاست ساخت شرکت دنا مربوط به دهه هفتاد است و اینها همه درباره مقطع آستانه سقوط خرمشهر نمایش داده می شود. یک سکانس زیبا این نمایش داشت آنجا که مرد بزدل همراه دسته دختران وقتی دختر محبوب و سرتراشیده اش چفیه ای که به جای روسری استفاده کرده بود، از سر باز کرده و به پای مجروح شده او می بندد، این جوان بزدل کلاه نظامی جان پناهش را از سر برمی بردارد و به سر معشوقه اش می گذارد تا حتی همین خرده موهایش دیده نشود. البته این رفتار را خیلی ناشی از ترس از تذکر و آزار اطرافیان ندیدم. به نظرم جنبه غیبت ورزی آن بیشتر به چشم می آمد. شاید هم درست برداشت نکرده باشم و این سکانس هم در راستای بقیه سکانسها بوده باشد. نمی دانم... هر فیلمی که به اسم هشت سال دفاع مقدس ساخته می شود پاک و سالم و دیدنی نیستند، فراموش نکنیم... تکمیلی مطلب وجه مشترک همه خانمهای این دسته آن است که همه در مقابل همه مردان اعم از محارم مانند همسر، پدر و نامحرم مانند فرمانده، همراه و... سرکش و نافرمانند و هیچ نوع تبعیت پذیری ندارند. سرکشی نمایش داده در این فیلم خیلی محتوای کتاب م مودب پور را برایم تداعی می کرد. کتابی که قبل از ۱۳۸۸ نوشته و منتشر شده بود و در فتنه ۸۸ الگوی فوق العاده ای برای سرکشی و ساختار شکنی دخترانمان بود. در شرایط کنونی مجموعه این نکات قابل اغماض نیست به نظرم. محمود مطهری نیا . بانوی فاطمی کانالی برای پیگیری مطالبات مردمی 👇 🪐 @banooye_faatemi