هدایت شده از مرتضی عبداللهی 🇵🇸
این چند روز از و از دومین روز در معیت جمعی از فضلای جوان در قالب اجرای طرح "خانواده پیش رو" با موضوعات در میان مردم فهیم و فرهنگ دوست رشت حضور پیدا کردم. فارغ از فضای فرهنگی و سرهنگی حاکم در جغرافیایی و ساعتی را که با مردم گفتگو می کنم از جوان گرفته تا میان سال و پیر، مرد و زن، مسافر و مقیم ، مجرد و متاهل برایم بسیار جذاب و سراسر کسب تجربه است، تجربه ای جدید از گفتگو با مردمی که وقتی با ایشان د رمورد موضوعات صحبت می کنی،بسیار حرف دارند و دنبال گوش شنوا هستند و تصور می کنند که مبلغین مستقر و فعال در این طرح نماینده حاکمیت هستند و از هر دری با مبلغین باب گفتگو را باز می کنند تا شاید صدای نهفته درونشان به گوش مسئولان برسد. این روزها از اول صبح تا پاسی از شب مشغول این طرح هستیم و روزی دو تا سه ساعت قبل از شروع فعالیت روزانه عصرگاهی حضور در میدان شهرداری با دوستان مبلغ نشست هم اندیشی داریم و روز گذشته و موراد گفتگو با مردم عزیز را مرور و تحلیل می کنیم. ✅ بخشی از این روزها را به اشتراک می گذارم تا کمی از حال و هوایی این حرکت میدانی را به شما منقل کنم: 🔹والدینی که فرزندانشان بخاطر عدم امید به آینده ای روشن به خارج از کشور مهاجرت کردن و والدین نگران از تنهایی آینده خویش هستند و دوری از فرزندانی که باید با حضورشان گرمی بخش خانه اشان می بودند و ماحصل ازدواجشان نوه های شیرین زبان برایشان می بود(پدر می گفت: راضی به ماجرت فرزندان نبودم اما دیدیدم با تحصیلاتی که دارند و موفق به پیدا کردن شغلی نمی شوند چاره ای جز به موافقت مهاجرت نداشتم) 🔹بانوی میان سال عصا به دست قد خمیده ای که با بیماری سرطان همسرش دسته پنچه نرم می کند و مجبور شده خانه اش را بفروشد برای خرج درمان همسر و دو دختر 34 و 30 ساله مجرد در خانه دارد که قصه آن ها غصه دیگری است که حدیث مفصل دارد و بانو نگران از ارتباط عاشقانه 10 ساله دختر 34 ساله اش با جوانی از استان دیگر است که هنوز بعد از ده سال منجر به ازواج نشده است و همه اینها چهره او محزون و مملو از غم کرده بود 🔹جوان 24 ساله ای با بدنی مملو از تتو که وقتی از او پرسیدم دوست داری ازدواج کنی؟ سریع و بی وفقه گفت هرگز! اصلا بهش فکر هم نمی کنمو از 12 سالگی دارم کار می کنم در بازار و کمک خرج والدینم هستم. به نظر شما با این مخارج سنگین زندگی و مسکن و ... می شود دست دختر مردم را گرفت آورد زیر یک سقف 🔹جوانی 32 ساله موقر و متین و آرام مایل به ازدواج اما نگران از هزینه های سنگین زندگی و از همه مهمتر توقعات بالای برخی از دختران و آینده ای مبهم و دلهره ناشی از ازدواج های ناموفق و منجر به طلاق دوستان و اطرافیان 🔹 زوجی جوان و تحصیل کرده و دانشجوی PHD مهندسی شهرسازی و آماده مهاجرت (اما بدلیل علقه ای خانوادگی مردد در تصمیم به مهاجرت) چند ماهی است عقد کردن و عروسی نگرفته بودند تا با پولش بتوانند سرپناهی برای خود تهیه کنند تا زندگی عاشقانه خود را آغاز نمایند اما پس اندازشان کفاف نمی دهد 🔹 پدری که دلش لک زده است برای یک نوه ناز و خوش گل، اما گلایه دارد از این پسرش که می گوید از ازدواج پشیمان است! بچه می خواهد چه کار ؟ 🔹 دختر 36 ساله ای که می خواهد ازواج کند اما اعتماد به پسر ها ندارد! چرا ؟ چون خواهر دهه 70 ایش را می بنید که با یک فرزند با همسرش به اختلاف برخورده و در شرف جدایی است و می گوید من اگر ازدواج کنم و با همسرم با مشکل مواجه شوم راه برگشتی ندارم و باید تا اخر بروم راهی را که .... https://eitaa.com/joinchat/2202861587C0d81a23bad