صحنه اجتماعی، صحنه بندگی من است، اونجاست که باید بنده باشم، حسد که با دوستم پیش آید، باید بنده باشم، اونجاست که باید دید عبد خدا هستم یا عبد خودم. برای خدا در خانواده، با همسر، با فرزند اینگونه باشم. «بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن، فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون» کار خیر کند با این منطق، فله أجره عند ربه، من صدقه بدهم، بروم نماز بخوانم، نمازش مقرب تر هست. تمام عالم بریزد، آدم دلش آرام هست، خیلی لطف دارد، برخی هستند در سخت ترین شرایط هم تکان نمی خورند.