یه خاطره تعریف کنم براتون😁 یه روز بچه ها بساط گِل بازی راه انداخته بودن،بگذریم که چقدر گُل کاشتن اما این یکی دیگه واقعا نوبر بود🤯 پدر نرفته،از دستشویی اومد بیرون و گفت کی گِل ریخته تو چاه😠😳 مجرم خودشو معرفی کرد و با حالت معصومانه ای گفت؛ من 🤦‍♂️ پرسیدیم برا چی اینکارو کردی گفت:مهدی عصبانیم کرد منم همه ساخته های گلی شو ریختم تو چاه😕 واکنش پدر:به من نگاه کرد و گفت عجب نادونایی هستن اینا🤨 واکنش من:😁 حالا باید چکار کنیم؟نظر جمع اینه: خودش بره گِل ها رو در بیاره🤢 (یه همچین خانواده دلسوز و مهربانی داره فرزندم😂) اون روز درس بزرگی شد برای بچه ها که اگر هر کی کار اشتباهی انجام بده خودش باید تاوان پس بده😂