🌸 همسردار بود و همسایه‌دار... علیرضا اجازه نمی ‌داد که هر شب من از خواب بلند بشم و به بچه رسیدگی کنم. می‌گفت: یک شب من، یک شب شما... یک‌بار هم شام آماده کرده بودم ، که فهمیدیم همسایه‌مون فکر ‌کرده شوهرش خونه نمیاد و شام درست نکرده. علیرضا فوراً غذای خودمون رو برد برای آنها. وقتی ازش پرسیدم: پس خودمون چی بخوریم ؟ ، گفت: "ما نان و ماست می‌خوریم..." خاطره‌ای از زندگی سردار شهید علیرضا عاصمی امروز پنجشنبه هست و شب زیارتی امام حسین(علیه السلام)به نیابت از شهید عاصمی زیارت عاشورا بخونیم و به این شهید عزیز و بزرگوار متوسل بشیم به خانواده‌ی بزرگ ما بپیوندید☺️👇 http://eitaa.com/bano_sadeghy در روبیکا هم همراهمون باشید💞👇 https://rubika.ir/banosadeghy (حتما مطالب را با ذکر منبع نشر بفرمایید. متشکریم🌹)