.فاطمه جان! همه تن، چشم انتظار آن لحظة ديدارم
اي خشتها! ميان من و فاطمهام جدايي مياندازيد؟ دلهاي ما چنان به هم گره خورده
است كه خشت و خاك و زمين و آسمان نميتوانند جدايمان كنند
اما بر تو مبارك باد فاطمه جان! اي رسول خدا، كاسة صبرم در فراق محبوبهات لبريز شد و طاقتم در جدايي از برترين زن
عالم به اتمام رسيد
جز گريه چه ميتوانم بكنم اي پيامبر خدا؟ گريه بر مصيبت، سنت توست، من در مصيبت
تو هم جز گريه چه توانستم بكنم؟
تو سر به سينة من جان دادي، من با دست خودم چشمهاي تو را بستم، تو را غسل دادم
و كفن و دفن كردم. سر تو را من بر لحد نهادم. در برابر تقدير، جز تسليم و رضا چاره
چيست؟