صبح روز سی ام اردیبهشت بود با دوستم نشسته بودم که گوشی اش زنگ خورد.
رفت بیرون از کلاس و موبایلش رو جواب داد ،برگشت و با چه خوشحالی گفت:《همسرم بود.》
گفت:《 که مسکن ملی اسممون در اومده و....
ما هم داریم صاحب خونه میشیم.》
گفتم:《 خدا رو شکر.》
گفت:《 چند وقتیه منتظریم که زنگ مون بزنن.》
چقدر خوشحال بود.ظهر که به خونه اومدم ،همسرم هم خیلی خوشحال بود که اسم همکارش که الان نزدیک ۱۹ سال اجاره نشین هست و با وجود ۳ فرزند به سختی خانه ی اجاره ای پیدا میکند مسکن ملی در اومده. راستی دختر سومش هم که ۳ ماهه هست هم زمین ۲۰۰ متری دادن. هم خانه و هم زمین.چقدر اونم خوشحال بود.
و این تازه خوشحالی فقط ۲ نفر از هزاران نفری بود که شهید جمهور آیت الله رئیسی آنها را صاحب خانه میکرد. تنها ۲ نفر...
اما کاشکی این خوشحالی با خبر تلخ سقوط بالگرد تموم نشده بود.خوشحالی من و دوستم فقط چند ساعتی بیشتر طول نکشید.و حالا برای تو مینویسم:《 شهید جمهور ما تو
تو همانند پدری بودی که بچه هایت را صاحب خانه کردی و الان دیگر نیستی. تو پدری خستگی ناپذیر بود.تو در کنار مردم بود.تو حاج قاسم را قسم به قاسم بن الحسن دادی که تو نیز در راه خدمت پرچم را نگه میداری.قدر تو را ندانستیم.》
✍️ مطهره بین ابادی
⚪️
#شهید_خدمت
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
📲 صفحه مجازی بانوان فرهیخته و فعالین فرهنگی استان یزد