هدایت شده از فرزاد مقبلی
فرزاد مقبلی: نَحْنُ اَبْناءُ الدَّلیلِ: خدا یعنی واجب الوجود ة؛ و واجب الوجود یعنی وجود محض ، یعنی کمال محض ، یعنی موجودی که نقص در او راه ندارد. و یکی از این کمالات خالقیّت است . پس خدا خلق می کند چون خالقیت کمال اوست. فرض خدایی که خالق نیست ، فرض خدایی است که فاقد یکی از کمالات وجودی است. و خدایی که فاقد یکی از کمالات وجودی باشد ،‌ ناقص بوده کمال محض و واجب الوجود نیست. بنا بر این ، فرض خدایی که خالق نیست فرض موجودی است غیر از خدا. به عبارت دیگر ، فرض وجود خدای غیر خالق مثل فرض وجود ثروتمند بی پول یا به قول معروف مثل کوسه ریش پهن است. اما انگار اشکال اصلی این نیست اشکال اصلی این است خدا که می داند من گناه می کنم می داند که من در مشکلات فراوان هستم پس چرا مرا خلق کرد به عبارت دیگر بخاطر اینکه همه چیز برای خدا معلوم است پس چرا خدا می گویید ما اختیار داریم در حالی که مجبور هستیم برای جواب عرض می کنیم که هیچ منافاتی بین علم خدا و اختیار ما نیست بخاطر اینکه خدا با اینکه می داند من می توانم با اختیار خودم بهترین کار را انتخاب کنم ولی خودم به بدی اختیار خودم را بد را انتخاب می کنم خدا برای اینکه ما راه خوب را انتخاب کنیم قرآن آورده پیامبر فرستاده امام که بهترین و بالاترین خلق خودش هست را برای بشر و ما که امت آخر زمان هستیم قرار داده عقل را داده علما را قرار داد با این همه انسان خودش با بدی اختیار خودش راه بد را انتخاب می کند