🧦 کارگاه جوراب بافی 🧦 پدر یه کارگاهی داشت که توش جوراب میبافتند. برای دوختن جوراب، یه دستگاه‌های مخصوصی داشتند، ولی این دستگاه‌شون یه قطعه داشت که خیلی زود خراب می‌شد. 🗜 وقتی خراب می شد باعث می شد که دیگر نتونن جوراب جدید ببافن و کارشون تعطیل می‌شد و پول در نمیاوردند. چون اون قطعه گرون بود و از خارج می‌خریدن، نمی‌تونستن به این راحتی‌ها تهیه‌ش کنن. مصطفی و داداشش که تو کارگاه به پدرشون کمک میکردن، کمی فکر کردن و تلاش کردن شبیه آن قطعه را خودشان درست کنند. 💪🏼💪🏼💪🏼 اتفاقا موفق شدند و تونستند دوباره دستگاه جوراب بافی شان را راه بیندازند. 🗜🎊 کارگاه‌های دیگه که همین مشکل رو داشتن خیلی خوشحال شدن.  وقتی فهمیدن میشه اون قطعه اینجا هم درست بشه، پیش بابای مصطفی رفتن و ازش خواستن که مصطفی برای آنها هم قطعه درست کنه تا بتونن بخر. یواش یواش انقدر کارشان گرفته بود و کارگاه‌های مختلف می‌خواستن از اونها قطعه بخرن که کارگاه‌شون را عوض کردن و یک کارگاه تولید لوازم یدکی  راه انداختن و در کارشان خیلی هم موفق شدند و دیگر از این راه پول در می آوردند. 🤩 نکتــه قابل تامـــل داســتان اینجــاست کـــه پدر شهید چمران می‌تونست این قطعه‌ها رو خیلی گرون بفروشه، حتی تا صد تومن چون‌همه هم‌بهش‌نیاز داشتند،می‌خریدند اما ایشون قطعه‌ها رو ۵ تومن می‌فروخت فقـــط کمـــی بیشتر از هزینـــه‌ای که بــــرای خودشون تموم شده بود 🥺 چون اصل برای ایشون حلال خوری بود حتی با وجـود فقــر مالی و بچه‌های زیاد ایشـــون این سبـــک زندگـی رو کرده بود. 🌧 باران باش (تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1422065903Cdac10fbf21