🌱
#چله_شکفتن ۳۸
خاطرهای از شهید امیر سیاوشی
یک بار داخل ماشین امیر نشسته بودیم و غذا میخوردیم که کودک فال فروشی به شیشه زد. امیر شیشه را پایین داد و پرسید:«که غذا خورده ای؟
و کودک فال فروش جواب داد :« نه
امیر غذای خود را نصفه گذاشت و رفت تا برای کودک فال فروش از همان رستوران غذا بخرد. کودک فال فروش وقتی همراه امیر از رستوران برمیگشت میخندید و حسابی خوشحال بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰
مثالهای دیشب یادتونه؟ وقتی کودک بزرگ میشه و داستانها و روایات اهلبیت رو میشنوه....
اگه بدونیم هر خیر درستی که به بچهها میرسونیم نتیجهش میشه عاشق اهلبیت شدنشون، دیگه خیر رسوندن خیلی شیرین میشه، نه؟
#ماه_شعبان
🌧
@baran_bash