🔸
حاجت نطلبیده مراد است
اربعین سال ۹۸ بود که با دوستان اهوازی راهی عراق شدیم؛ در مسیر نجف کربلا، در شور جمعیت و با دوستان در مشایه بودیم؛ از روی احساس و البته مزاح چندین بار تکبیتی را برای دوستانم در جایجایِ مسیر میسرودم؛
«بیابم کاش خود را در صف گمگشتههای تو
که هر کس در حریمت میشود گم، میشود پیدا»
در شور راه و طی مسیر چندین مرتبه برای عزیزان میسرودم و آنها از شعر لذت میبردند و هم گاهی لبخند میزدند 😊
گذشت و گذشت، تا به کربلا رسیدیم؛ نیمهشب بود و خستگی بر من چیره شده بود؛ قبل از حرم یکجا توقف کردیم و قراری گذاشتیم که همه با هم به سمت حرم برویم و اگر کسی در مسیرِ به سمت حرم ناخواسته از جمع جدا شد و یا مسیر را گم کرد، قرار ما همانجایی که بودیم.
همه با هم به سمت حرم رفتیم، به درب ورودی رسیدیم؛ سیل جمعیت فوران داشت و اگر کسی حواسش را نمیداد خدایی نکرده برایش اتفاقی میافتاد؛ از شدت خستگی، ضعف جسمانی و احتیاط به کناری رفتم، تا از فاصله درب ورودی به سمت دو حرمِ مقدس سلامی بدهم و به جای قبلی برگردم؛ سلام دادم و پس از کمی نجوا، دیگر نای ماندن نداشتم، از این رو به محل قرار برگشتم.
راه بلد بودم و محل قرار خیلی دور نبود؛ اما نمیدانم چه شد، راه بر من پنهان شد؛ از نشانهای که در ذهن داشتم قرار را پیدا نکردم، از شرق رفتم، پیدا نکردم، از غرب رفتم پیدا نکردم، از شمال و جنوبِ حرم رفتم، باز هم همینطور؛ به ساعت نگاه کردم، دیدم که سه شب شده؛ چه قدر خسته بودم، نای رفتن نبود، خستگی آنچنان بر من غلبه داشت که دیگر ذهنم کار نمیکرد، موبایل را هم در کولهپشتی در محل قرار گذاشته بودم؛ یک لحظه به خود آمدم، یاد سرودنهای خود و لبخندهای دوستان افتادم...
بله، و اینک تمنای بیت، به من رسید و مثال واقعی برای تکبیتی شدم که مرتب میخواندم، هیچکس در آن مسیر گم نشد مگر خواننده شعر؛
« بیابم کاش خود را در صف گمگشتههای تو
که هر کس در حریمت میشود گم، میشود پیدا» 😊
حاجتی که سرودم، طلب نکرده بودم؛ نمیدانم، شاید «حاجت نطلبیده مراد باشد».
✍ علی کردانی
#اربعین
#خاطره
#به_سوی_حسین_علیه_السلام
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9