فرشته‌ کوچولوی روزه اولی ✍️ زینب گودرزی ظهر بود.یکی از دوستانم، تماس گرفت. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: زهرا جون امسال روزه اولی هست. خوشحال شدم و تبریک گفتم. اما اصلاً خوشحال نبود! فرصت دادم مثل همیشه، درد دل کنه تا ببینم چی شده! گفت: می‌دونی که زهرا جون از اولش ریزه میزه و ضعیف بود، امسال به سن تکلیف رسیده و شروع کرده به روزه گرفتن، اما همه دارند منو دعوا می‌کنن! میگن: این بچه ضعیفه و قادر به روزه گرفتن نیست، آخرش یک بلایی سر بچه میاد، نباید روزه بگیره! گفت: نمی‌دونم چیکار کنم ؟! با مهربونی بهش گفتم: دخترای منم که به تکلیف رسیدن، شرایطشون مثل زهرا جون بود، اونا هم خیلی ضعیف بودن، دور و بری‌ها، از سر دوست داشتن و محبتشون برای بچه‌ها دل سوزی می‌کنن! اما چیزی که من همیشه بهشون میگم اینه: ما مهربون‌تریم، یا خدا؟! ما نسبت به خلقت آدما داناتریم، یا خدا؟! همون خدایی که ما رو آفریده، استعداد و پتانسیل بندگی رو در دخترا از ۹ سالگی قرار داده. حالا چرا ما باید لذت بندگی و شیرینی عبادت روزه و نماز رو از اونها سلب کنیم؟! بهش گفتم: شما می‌تونی با تقویت جسمی زهرا جون، با غذاهای مناسب و انرژی بخش، و همچنین روحیه دادن به ایشون، با جملات انگیزشی هم روحش و هم جسمش رو تقویت کنی، و بهش برای امتحان بندگی کمک کنی. بعد هم تموم تجربه‌هایی که، از روزه‌داری دخترام داشتم در اختیارش گذاشتم. شادی به صداش برگشت. مکرر تشکر می‌کرد. خداحافظی کرد و رفت تا، تجربه به دست آورده رو آزمایش کنه، و فرشته کوچولوی روزه اولیش، یک ماه خاطره انگیز از اولین سال بندگی رو تجربه کنه. https://eitaa.com/barannevesht58