◾️ داشتم با خودم فکر می‌کردم: چطور یک زن می‌تواند پناه غمهای یک کاروان اسیر باشد، درحالیکه خود صاحبِ عزاست! صاحب تمام آن غمها ! مادر اصلیِ همه‌ی آن غربت‌ها ! ▪️داشتم فکر می‌کردم چطور این زن می‌تواند تمام نشود... و قرنها بعد، مردان و زنانی متولد شوند، که تازه بعد از اینکه ده شب و روز خــــوب عزاداری کردند، بلند شوند و قامت ببندند برای برداشتن آن غمها از پشت زنی که ۱۴ قرن است رسالت رسانه‌ی کربلا را به دوش می‌کشد! ▪️جان زینب، جانی به وسعتِ تمام خلقت است! این است که در تمام زمان و مکان جریان دارد! این است که هر چه غم در آن میریزی، پُر نمی‌شود، وسیع‌تر می‌شود! این است که بعد از زینب سلام‌الله علیها، تاریخ به خود « مـــرد» ندید مگر آنکه ایستاد برای برداشتن این مصیبت از دل جهان! وای که « جهان، دل زینب است!» ✘ داشتم با خودم فکر می‌کردم : ادامه‌ی این رسالت، مستلزم این است: غمها را باید تنهایی خورد و دم نزد! و از آن شادی ساخت و برای دیگران پناه بود... وگرنه جایی دستت از دست زینب بیرون می‌آید! 🔅@Barayezohur🔅