#سخن_ناب
🌷 شهید حسین فهمیده 🌷
مادر حسین در بیان خاطراتی از فرزندش میگوید: یک بار که محمدحسین کوچکتر بود، برای کاری هر چه صدایش زدم پاسخی نداد! بعد جلو آمدم و پرسیدم: « کجا بودی؟ چرا جواب ندادی؟».
بعد با لبخندی بر لب گفت: « سر قبرم بودم! ».
گفتم: « یعنی چی؟ مگر میشود؟».
گفت: « مامان، قبر من در بهشت زهرا قطعهی 24 است».
گفتم: « محمدحسین تو هنوز بچهای، زمان شهادتت نیست که قبرت را مشخص میکنی! ».
گفت:« نه مادر، این طور میشود ».
مادر شهیدان حسین و داود فهمیده در پاسخ به نوع تربیت فرزندانش گفت: زمانی که باردار بودم، غذای هیچ کس را نمیخوردم و اگر هوس غذایی داشتم، به خانه می رفتم و آن را تهیه میکردم.
📚 «شیرین تر از عسل»
🌸
@fereshtehayebeheshti