💗 یا علی تو را دوستت دارم (5) امام صادق فرمود: امیر المؤمنین در مسجد کوفه بود که مردی آمد نزد ایشان و گفت: «ای امیر مؤمنان بخدا قسم من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «تو این کار را نمی کنی (حقیقتا قسم به محبت داشتن من نمیخوری)» آن مرد گفت: «بخدا قسم من تو را دوست دارم» حضرت فرمود: «این کار را نمی کنی!» آن مرد گفت: «چرا! قسم به کسی که معبودی جز او نیست!» حضرت فرمود: «قسم به کسی که معبودی جز او نیست من را دوست نمی داری!» آن مرد گفت: «من قسم می خورم که تو را دوست دارم و تو قسم می خوری که من را دوست نمی داری؟! بخدا قسم تو گویا به من خبر می دهی که بهتر از من از درونم آگاهی؟!» امیر المؤمنین خشمگین شد و سخن بزرگی از ایشان هنگام خشم خارج شد: دستانش را به طرف آسمان بالا برد و فرمود: «چگونه این را انکار دارد و حال آن که او – پروردگار تبارک و تعالی – روح ها را دو هزار سال قبل از بدنهایشان آفرید و بعد دوستداران و دشمنهای آن ها را نسبت به ما، بر ما عرضه داشت. بخدا قسم ندیدم تو را در میان کسانی که ما را دوست دارند. تو کجا بودی؟» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 87 @barqozideh