زندگی این‌دوران بود دورانی که گره به گره چرخ خیاطی با دست میچرخید در هر گردش چرخ هر‌ گره با عشق زده میشد. هر چرخش یه ذوق بود و یه امید و یه آرزو شاید برای همین لباسها دوام بیشتر داشت چون حرفها و ارزوهای بسیار در لابلای همین گره‌ها بود. خسته که میشدن و هندونه رو قاچ میکردن بوش سراسر خونه رو میگرفت. راستش ناراحتم‌از نسل خودم که نتونستیم امانتدار خوبی باشیم. نتونستیم بوی هندونه بوی کاه گل بوی آدامسهای صورتی رو برای این‌نسل نگه داریم. @bartarinhax