🔴️ پیام دردناک یه خبرنگار در شمال : 🔹‌اجازه بده بهت بگم دوست من؛ من دیگه طعم خواب رو نمی‌فهمم. جنازه بچه‌ها، تکه‌های بدن و تصاویر خون تقریبا هیچ‌وقت از جلوی چشمام دور نمی‌شن جیغ‌های مادران و ناله مردها هیچ‌وقت از گوشم بیرون نمی‌ره 🔹‌نمی‌تونم صدای بچه‌ای که زیر آواره گیر کرده رو فراموش کنم صدای یه دختر کوچولو که هر لحظه توی گوشم می‌پیچه و تبدیل به یه کابوس شده برام 🔹‌مشاهده اجساد پرتاب شده، گیر کرده، دراز کشیده و انباشته شده، وحشتناکه و وحشتناک‌تر از اون عبور از کنار زنده‌هایی‌ست که در زیر خونه‌های ویران شده با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنن و هیچ راهی برای بیرون اومدن و زنده موندن، پیدا نمی‌کنن 🔹‌خسته‌ام دوست من @basaeer