🔸
رویای تراز
شدم در عالم رویا روانه
چراغ کاخ من میزد زبانه
پِلِی کردم نواری عاشقانه
که پُر گشت از سرورش آشیانه
ندایی آمد از پستوی خانه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
خودم را صاحب انبار دیدم
دلار و سکه بسیار دیدم
دلم را مست بوی یار دیدم
کنارم شانزده دلدار دیدم
یکیشان گفت با من محرمانه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
قوی و پهلوان بودم چو رستم
شدم بابای ده تا بچه باهم
سهیل و صادق و سامان و میثم
صبا، سارا، سمیرا، ساره، مریم
نشد در بیتِ بالا جا سمانه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
چو میگفتند بابا میپریدم
ز ذوقم جامه از تن میدریدم
لباس و کفش و پوشک میخریدم
هنرمند و مهندس پروریدم
که در پوشک هنر میزد جوانه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
رسید از راه مهمان، پنج گُردان
خریدم پسته، آجیلِ فراوان
هلو و موز و کیوی بود ارزان
سه کیلو پسته میدادم به مهمان
به حرف آمد هلوی نوبرانه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
خودم را هم تراز شاه بردم
کباب بره و کوبیده خوردم
دلار و سکهها را میشمردم
و از فرط خوشی جان میسپردم
که دیدم حک شده روی خزانه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
دوباره رفته بودم خواستگاری
ز من پرسید یارم خانه داری؟
جوابش دادم ای دلدار، آری!
به نامت میزنم بنز و فراری
که گفتا با نوایی عاشقانه
شتر در خواب بیند پبنه دانه
به کوهی رفتم و فریاد کردم
شدم شاه و خودم را باد کردم
خودم را شاه عادل یاد کردم
حکومت را به عدل و داد کردم
ز کوه آمد به سویم این ترانه
شتر در خواب بیند پنبه دانه
پریدم از تب آن خواب و رویا
بدون یار میدیدم خودم را
پرید آن سکهها و آن خوشیها
به جای گوشت میریزیم سویا
به جای بره نان و هندوانه
شتر در خواب بیند پبنه دانه
✍محمد سلامی
💫💫
🔻
#وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🥊 باشگاه طنز |
@bashgahtanz