دیگه نبینم فاطمت بترسه😭
نبینم گریه کنه 😭
نبینم فرار کنه😭
نبینم سیلیش بزنی😭😭😭😭
نبینم دست روش بلند کنی😭😭😭 بذارین بقیش را با شعر بگم: 😭
کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطره ی کودکی این آقا
پر از حضور غریب گلو و خنجر بود😭
ز کودکی خودش تا خودِ همین حالا
همیشه منتظر مردِ آب آور بود😭
تمام غصه اش این بود که گلوش چرا
بزرگ تر ز گلوی علی اصغر بود؟😭😭
تو یک طرف ،همه ی علم یک طرف اما
چگونه بود که این کفّه ها برابر بود
همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت
هشام هرچه که بود از یزید بهتر بود ....😭😭😭