راستی حکایت این شب های جمعه چیست که بند بند دلم پاره می‌شود در یاد تو شهر پیش چشمم قفس می‌شود تنگ و تاریک به هم پیچیده و سرد من اینجا میان این همه هیاهو و ماشین و دود و صدا کجا پیدایت کنم!....... دلم طلایی گنبدت را می‌خواهد بشنو از میان این همه فاصله صدای دلتنگی ام را.... سلام نازنینْ اربابم............... ‌