شهید غلام رضا مسلم نیا گنجی 🌺مادرشهید: ایشان همیشه کار می کرد و در کار کشاورزی کمک می کرد. رفتار خوبی داشت و احترام زیادی می کرد. همه او را دوست داشتند و او هم نیز دوست داشت. همسرش را دوست داشت. خواهرشهید: ندیدیم در مقابل پدر و مادر صدایش را بلند کند. با همه به یک صورت برخورد می کرد. آن چه می دانست دنبالش می رفت تا یاد بگیرد. 🌸خواهرشهید: درهنگام اعزام روحیه بسیار عالی داشت. ما او را بغل می کردیم و ناراحتی می کردیم. او ناراحت می شد می گفت:« چرا این کار را می کنید؟ » می دانست شهید می شود چون یک حالت گرفتگی داشت که نشان می داد خبری است. به مادرم می گفت:« من خواب دیدم باید به جبهه بروم و این به من الهام شده و دوست دارم در راه خدا بروم و شهید شوم. دوست ندارم اسیر شوم و حتما شهید می شوم! من می خواب دیدم. هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا