خيلی گشته بوديم، نه پلاکی، نه كارتی، چيزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه به تنش بود. چيزی شبيه دكمه پيراهن در جيبش نظرم را جلب كرد. خوب كه دقت كردم، ديدم يك است كه انگار روش جمله ای حك شده.... خاك و گِل ها رو پاك كردم .... ديگر نيازی نبود دنبال پلاكش بگرديم ... روی عقيق نوشته بود : "به ياد "