آغاز راه خوشبختی ▪️«روزبه» چون از فرماندهان در سوریه بود، نیازی به حضور فیزیکی و مستقیمش در بعضی عملیات‌ها نبود. تا زمانی که عملیات «بصرالحریر» در درعای سوریه آغاز شد. «درعای» سوریه یک منطقه استراتژیک هست؛ به دلیل اینکه در فاصله دوکیلومتری با مرز فلسطین اشغالی و اردن است و منطقه‌ای فوق‌العاده حساس است. عملیات شروع ‌شد و در همان مرحله اول بچه‌های ما به تمام مواضعی که می‌خواستند به راحتی رسیدند. بعد از آن آماده شدند که خط را به ارتش سوریه تحویل بدهند. نیروهای ما به مرکز فرماندهی اطلاع دادند که این منطقه را آزاد کردند و مرکز فرماندهی به وزارت دفاع سوریه انتقال داد. تحویل منطقه به ارتش سوریه مدتی زمان برد و به همین دلیل مهمات بچه‌هایی که در آن منطقه بودند به اتمام رسید. برادر من و سردار که مسئول معاونت نیروی ما در سوریه بود با سه الی چهار نفر دو ماشین را پر از مهمات می‌کنند و حرکت می‌کنند تا به آن منطقه که بچه‌ها زیر فشار بودند برسند. آن‌قدر فشار توسط زیاد بوده است که بچه‌هایی که آنجا بودند از جهت دیگری مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند. برادر من و بچه‌هایی که به سمت آن‌ها می‌رفتند چون ارتباط بی‌سیمی قطع شده بوده نمی‌دانستند که عقب‌نشینی صورت گرفته است. وقتی می‌رسند به آن نقطه دیگر خبری از بچه‌ها نبوده است. قبل از شهادت «روزبه» یکی از نیروهای عراقی که سن کمی هم داشته است زخمی می‌شود؛ «روزبه» پیش او می‌ماند، پانسمانش می‌کند و هدایتش می‌کند به سمت پشت نفربری که آنجا بوده. زمانی که بلند می‌شود دشمن از ناحیه پا او را می‌زند به صورتی که دیگر نمی‌توانسته حرکت کند. روی زمین می‌افتد و داعشی‌ها بالای سرش می‌آیند و رجزخوانی می‌کنند. جیب‌هایش را خالی کردند و همچنین دست‌ها، پاها و سر او را بریدند و بین هم تقسیم کردند. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam