یاد باد آن روزگاران قشنگ
از رشادت ها در آن میدان جنگ
نُقل و گل می ریخت از بالای سر
زیر رگبار خروشان تفنگ
بوی عطر ناز و خون آلود خاک
توی سنگرهای کوته سقف و تنگ
جان برقص می آمد آنجا خوب و خوش
زیر توپ و تانک و رگبار فشنگ
روبرو دشمن به پشت خاک نرم
قلبشان در سینه چون یک قطعه سنگ
افتخاری هست بر ما آن دفاع
لیک بر صدامیان یک لکه ننگ
خنده ی رزمندگان بر روی لب
همچو گلهای بهاری شد قشنگ