هدایت شده از انتقام سخت 😷
یک نفراز طلاب نقل کرد: درصحن امام حسین نشسته بودم و مردی درکنارمن ایستاده بود. ایت الله اصفهانی بااصحابش ازحرم خارج شدند وصحن مطهرراازتل زینبیه ترک گفتند. آن مردی که کنارم ایستاده بود، آهسته گفت: بروم وسیدرادرگوشش دشنام بگویم. آن مرد، دنبال سید حرکت نمود، بعداز لحظاتی، باچشم گریان برگشت. علت راپرسیدم. پاسخ داد:من سیدرا(آهسته) تادرب منزلش دشنام دادم. اما همینکه درب منزلش رسیدم، سید فرمود:همین جاتوقف کن من باشماکاری دارم! وداخل منزل شد. طولی نکشید ازمنزل خارج شدوفرمود: این پولها رابگیر وهرموقع تنگ دست شدی به مامراجعه کن! مطلب دیگر اینکه: من آمادگی دارم، هرگونه دشنام وناسزایی را بشنوم!! ولکن تقاضای من این است که:عرض وناموس مرا مورددشنام قرارندهی. حیات جاودانی ص۱۱۷