هدایت شده از انتقام سخت 😷
وقتي جنازه شیخ شهید را ازدار پایین آوردند و آن را در حیاط نظمیه ابتدا روی نیمکتی گذاشتند، جماعت کثیری از به اصطلاح مجاهدین و غیره ریختند توی حیاط محشری بپا کردند، همه ریختند دور جنازه و با قنداق تفنگ و لگد، آنقدر به آن جنازه زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهن و گوش آن بزرگوار بر روی محاسنش جاری شد. هر کس هر چه داشت با آن می زد، و آنها که دستشان نمی رسید آب دهان می انداختند. یک مرتبه دیده شد یک نفر از سران مجاهدین _مرد تنومند و چهارشانه ای بود_ وارد حیاط نظمیه شد، مردم عقب رفتند و برای او راه راباز کردند، مجاهدین خیلی احترامش می کردند، جلو آمد و بالای جنازه ایستاد، این بی حیا هنوز نرسیده، جلو همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی این همه چشم.... به سر و صورت آن جنازه....... 😭😭😭😭😭 مردی نیز با لباس مشکی، عصا بدست وارد شد................... به ترکی فحش نثار شیخ کرد این شخص کاردار سفارت عثمانی بود. کتاب اسلام مجسم، نویسنده آیت الله نوری همدانی ج1 ص۱۸۷ @entezarefaraj313