مهمان مادر
گفته بودی سال دیگر نیستی
فاطمیه، پیش رهبر نیستی
گفته بودی سال دیگر اشکبار
در غم زهرای اطهر نیستی
گفته بودی میهمان مادری
با دل آنجایی و با سر نیستی
اینک اما ما چسان باور کنیم
در دل میدان و سنگر نیستی
اربا اربا چون علی اکبر شدی
دیگر آن سرو تناور نیستی
فاطمه آمد سر بالین تو؟
تو مگر دلبند مادر نیستی؟
در حسینیه حضورت خالی است
پیش رهبر ای دلاور نیستی
خانه بی تو بیت الاحزان غم است
نزد فرزندان و همسر نیستی
دیگر اما بر سر طفل شهید
مثل بابا سایه گستر نیستی
با ابومهدی مهندس رفته ای
تو مگر با او برادر نیستی؟
خاک حسرت بر سر ملت نشست
تا که فهمیدند دیگر نیستی
در نمازت رهبری نالید و گفت
تو بجز خیر مکرر نیستی
انتقام خون پاکت مانده است
با کسی اما برابر نیستی
با شهادت انس دیرین داشتی
عاشق عنوان و دفتر نیستی
بر سر قبرت نوشته اینچنین
اینکه سربازی و برتر نیستی
در میان ما کماکان زنده ای
گرچه در عالم مصوّر نیستی
مجتبی کشوری