داستان غزل از زبان پدرش و مادر سجاد
🔸پدر غزل حیدری گفته هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقا شوهرش بهترین زندگی را برای او فراهم کرده بود.
🔸او در جواب به این سوال که چرا با ازدواج دخترش در سن کم موافقت کرده گفته، درسته سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که میخواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
🔸
او میگوید «عبد جمونگ» مرد سوری که دخترش در ترکیه با او بوده، قاچاقچی بوده و از ترس دولت ترکیه دخترش را عقد کرده و برای بازگرداندن غزل درخواست پول میکرده و با ارسال عکسهای غزل، سجاد را عصبی میکرده.
🔸پدر غزل می گوید رضایت نخواهد داد و از سجاد شکایت کرده.
🔸مادر سجاد، قاتل غزل هم در گفتگویی که در این رابطه داشته، مدعی شده غزل و شوهرش همدیگر را بسیار دوست داشتند و مقتول رابطه خوبی با همسر خود و خانواده او داشته.
🔸او میگوید غزل که به ترکیه رفت، همسایهها و اطرافیان پسرم را تحریک میکردند و مردانگی و غیرت او را زیر سوال میبردند، برای همین سر غزل را در هر محله و خیابانی که به او انگ بیغیرتی زده بودند گرداند تا مثلا به همه بگوید من آدم بیغیرتی نیستم.
🔸بنا بر گفتههای مادر سجاد و پدر غزل، پدر و عموی غزل در حال بردن او به کلانتری بودند که سجاد به همراه برادرش جلوی ماشین آنها را میگیرد و سپس غزل را میکشد.
🔰
#قرارگاهسایبریبصیر
@basirat_83