🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
شيطان و مرد عابد
در تاريخ آمده است كه گروهى از بنى اسرائيل مدّتى درختى را عبادت مىكردند، عابدى در نزديكى آن درخت منزل داشت، و از بت پرستى مردم در رنج و عذاب بود
چون ديد مردم دست از پرستش درخت بر نمىدارند تبرى برداشت و به طرف درخت رفت تا آن را قطع كند، شيطان به صورت مردى سر راهش را گرفت و به عنوان نصيحت گفت: چرا مىخواهى عملى را انجام دهى كه برايت سودى ندارد و براى انجام كارى بىفايده دست از عبادت و بندگى كشيدهاى؟
(شيطان با اين جملات فريبانه) پيوسته او را وسوسه مىكرد تا عابد را منصرف كند، بالاخره كار به جدال كشيد و عابد و شيطان با يكديگر جنگيدند، عابد با مختصر جنگى شيطان را شكست داد و او را بر زمين انداخت و بر سينه او نشست.
شيطان گفت مرا رها كن تا به تو پيشنهادى بكنم، چون او را رها كرد شيطان به او پيشنهاد نمود كه چون تو مردى مستمند و محتاج هستى روزى دو دينار برايت آماده مىكنم تا صرف مخارج خودت كنى و اضافه آن را به مستمندان و فقيران بدهى، و بدان كه اين كار براى تو بهتر است از قطع كردن اين درخت.
عابد پيشنهاد شيطان را پذيرفت و روز اول و دوم همانطور كه قرار بود، دو دينار را زير بالش خود مىيافت، ولى روز سوم هر چه جستجو كرد چيزى پيدا نكرد لذا از روى ناراحتى بار ديگر تبر را برداشت و به طرف درخت رفت تا آن را قطع كند.
در بين راه مانند بار اول به شيطان برخورد كرد، اين بار هم شيطان مانع شد و دوباره كارشان به جنگ و جدال كشيد ولى بر عكس نوبت اول اين بار عابد شكست خورد و بر زمين افتاد و شيطان بر روى سينه او نشست و گفت: اگر از قطع كردن درخت منصرف نشوى هم اكنون تو را مىكشم.
عابد تقاضا كرد او را رها كند و در ضمن پرسيد چه شد كه بار اول از من شكست خوردى، ولى اين بار من از تو شكست خوردم، شيطان گفت: چون بار اول براى خدا و با نيّت خالص آمدى لذا مرا شكست دادى، اما بار دوم براى گرفتن دينارها بود و اينكه به واسطه تاخير در گرفتن دينارها ناراحت شدى نه براى خدا، لذا به خاطر اين بود كه شكست خوردى.
کتاب اخلاق الطلاب ص 68
🌸🌺🌸🌸🌺
https://eitaa.com/joinchat/2823880772C12f5945027
🌹❤️🤍💚🖤🕋🖤💚🤍❤️🌹