🌿 در صفحه ۲۶۵ می خوانیم فرشتگانی در قالب بشر به سراغ ابراهیم ع آمدند ابراهیم به رسم همیشه از روی مهمان نوازی سفره پهن کرد و تعارف کرد ، آ نها از خوردن اِبا کردند ،ابراهیم ترسید چون فکر کرد اگر مهمان نان و نمک او را بخورد به او زیانی نمی رساند ولی وقتی میل نمی کند شاید قصد زیان رساندن دارد ،اینجا بود که مهمانان خود را معرفی کردند و گفتند ما فرشتگانی هستیم که آمده ایم تا تو را به فرزندی دانا بشارت دهیم پس نترس ««لا توجل»» و مأموریت دیگرمان عذاب قوم لوط است آن فرزند دانا اسحق است که مادرش ساره می باشد ،چون تا اینجا ابراهیم اسماعیل را از هاجر داشت