🌱🌾🌾 بعد یاد می کند از نوح و بعد از داود و سلیمان و ماجرای قضاوتی که این دو پیامبر کردند برای بعضی سوال شد که مگر میشود در یک ماجرا دوگونه قضاوت کرد شاید یکی از قضاوتها حق نباشد
ولی اینطور نیست ماجرا از این قرار بود که ،،گوسفندانی شبانه به باغ انگوری رفتند و محصولاتش را خوردند ،باغبان شکایت نزد داود برد حضرت داود گفت گوسفندان را در قبالش باید تحویل بگیری حضرت سلیمان که در آن زمان خرد سال بود به پدر گفت کمی حکم را تعدیل کن گوسفندان را به باغبان بده تا او از شیر و پشمش استفاده کند باغ را به چوپان بده تا رسیدگی کند به حالت اول که برگشت باغ به باغبان برگردد و گوسفندان به چوپان