🍎🍎 ابراهیم گفت من بیمارم
««إنی سقیم»»
او بانگاه به ستاره ها و گفتن این حرف می خواست بگوید روح من از دست بت پرستی شما و اعتقاد شرک آلود شما به ستاره ها بیمارشده و این ادعا راست بود به هر حال مردم رفتند و ابراهیم به بتخانه رفت با آنها حرف زد گفت چرا غذاها را نمی خورید و خرافات آنها را زمزمه کرد و بعد هم بتها را شکست مردم به سرعت به سراغ ابراهیم رفتند و گفتند چرا چنین ستمی کردی؟
گفت آیا شما چیزهایی را می پرستید که خودتان تراشیده اید؟کدام عاقلی دست ساز خودش را می پرستد باید خالق انسان باشد نه مخلوق او ولی سخن ابراهیم در آن ها اثر نکرد دستور دادند که بنای مرتفعی بسازند و آن را پر از آتش کنند و ابراهیم را در آن بیفکنند