🍂☘️🍂 حضرت داوود در محل کار قضایی نشسته بود که دو نفر شاکی بدون هماهنگی بر او وارد شدند لذا او وحشت کرد آنها گفتند نترس ما دو نفر شاکی هستیم از تو دادرسی میخواهیم یکی گفت برادر من ۹۹ میش دارد و من یکی دارم و اوهمان یکی را از من میخواهد بگیرد حضرت داوود قبل از اینکه سخن متهم را بشنود گفت برادرت بر تو ستم کرده خیلی از شریک ها به یکدیگر ستم می کنند مگر آنهایی که ایمان آورده اند و عمل شایسته انجام داده اند یکمرتبه آن حضرت متوجه شد که در گفتار عجله کرده و صبر نکرده تا طرف شاکی هم حرف خود را بزند لذا از این خطا پشیمان شد و فهمید این ماجرا امتحان الهی بوده پس از خدا طلب مغفرت کرد و به سجده افتاد ««فاستغفر ربه و خرّ راکعا و اناب»» و ما او را بخشیدیم او نزد ما دارای مقام بالا و عاقبتی نیک است ««لزلفی و حسن مآب»» زافی =مقام قرب در پیشگاه خدا حسن مآب= بهشت و سعادت اخروی