💕💕💕 به او امر شد که پایش را به زمین بزند تا چشمه ای آب بجوشد که هم خنک است و هم برای شست و شو و نوشیدن
««باردٌ و شراب»»
همچون حضرت اسماعیل که چشمه زمزم برایش جوشید حتی افراد خانوادهاش که از دنیا رفته بودند برگشتند ایوب به خاطر تخلفی که همسرش کرده بود قسم یاد کرد که وقتی سلامتی خود را بازیافت صد ضربه شلاق خواهم زد اما بعد از بهبودی ملاحظه کرد همسر او به او وفادار بوده و پرستاری او را کرده است حالا میان دو انتخاب گرفتار شد او را ببخشد پس سوگنداو به نام خدا چه می شود ؟اگر مجازات کند مستوجب مجازات نیست خداوند این مشکل را چنین حل کرد فرمود یک بسته ساقه گندم بگیر بر او بزن و سوگند خود را مشکن
««و خذ بیدک ضغثا»»
ضغث=دسته های از چوبهای نازک ساقه گندم و جو است ،در پایان میفرمایند چه خوب بنده ای بود که فوری به خدا بازگشت
««اِنه اَوّاب»»