🌸🌸 آن مرد پشیمان شد و به زنش گفت تو بر من حرام هستی و نمی توانی برگردی زن گفت نزد پیامبر برو و کسب تکلیف کن مرد گفت خجالت میکشم این کار را به زن سپرد و زن نزد پیامبر رفت پیامبر هم به او می گفت تو بر همسرت حرام هستی زن التماس میکرد و میگفت او پدر بچه های من است صیغه طلاق که جاری نشده در آیه اول می فرماید وقتی آن زن درباره شوهرش با تو گفتگو می کرد ما شکایت او را میشنیدیم زن رو به خدا کرد و شکایت نمود که من جوانیم را در آنجا گذاشتم از بیچارگی اش به خدا گفت بعد این آیات نازل شد و پیامبر به همسر او گفت اگر میتوانی یک برده آزاد کن یا ۶۰ روز روزه بگیر و یا شصت مسکین را اطعام کن