☘️💦☘️ در شأن نزول این آیات آمده است که پیامبر یک روز به خانه یکی از همسرانش به نام زینب رفت زینب به او از عسلی که تهیه کرده بود داد و او را نگه داشت این موضوع به گوش عایشه رسید و بر وی گران آمد. عایشه با حفصه که یکی دیگر از همسران پیامبر بود قرار گذاشتند که هر وقت پیامبر نزد یکی از آنها رفت به او بگویند آیا صمغ مغافیر خورده ای ؟ و آن صمغ بدبویی است. پیامبر هم مقید بود که همیشه خوشبو باشد لذا وقتی نزد حفصه رفت او به پیامبر همین را گفت یعنی که بوی خوبی نمی دهی پیامبر گفت من در خانه زینب عسل خورده‌ام اما سوگند میخورم که دیگر عسل نخورم ولی این راز بین من و تو بماند تا به گوش مردم نرسد و فکر کنند غذای حلال را بر خود حرام کرده ام و از من تبعیت کنند، و از آن طرف زینب نشنود و دل شکسته شود ولی حفصه این راز را فاش کرد و بعد معلوم شد این یک توطئه بوده است لذا پیامبر سخت ناراحت شد و این آیات نازل شد