📚📚📚 در این صفحه با داستان باغدارانی آشنا می شوید که باغی را از پدر به ارث بردند پدر آنها هر ساله مستمندان را از آن باغ سهمیه ای میداد ولی آن وارثان دریغ کردند و حق مستمندان را ندادند این داستان شبیه همان ثروتمندانی است که با اسلام مخالف بودند و ثروت آنها موجب دوری آنها از خدا شد این باغ هم دچار آفت شد و خداوند می فرماید ما آن ثروتمندان را امتحان کردیم همانطور که صاحبان باغ را آزمودیم ««إنا بلوناهم» صاحبان باغ با هم سوگند خوردند که میوه های باغ را صبح زود بچینند و چیزی به مستمندان ندهند این به خاطر ضعف ایمان و تنگ نظری آنها بود شب هنگام وقتی خواب بودند بلایی فراگیر آمد همچون صاعقه و باغ به تلّی از خاکستر بدل شد صبح هنگام با هم به سوی باغ می رفتند و میگفتند مواظب باشید یک فقیر هم وارد باغ نشود برادر عاقلتر گفت از خدا بترسید و به روش پدر عمل کنید تا خیرات به سوی شما سرازیر شود ولی آنها به او حمله کردند و او را زدند