🍎🍎 میگویند ابولهب هرجا پیامبر می رفت او هم حاضر میشد و میگفت به این مرد گوش نکنید او دروغگو است و به پاهای پیامبر سنگ میزد به طوری که از پاهای مبارکش خون جاری میشد در احوالات ابولهب می‌گویند سر او بر اثر ضربه ای زخمی شد و عفونت کرد عفونت او به قدری بود که هیچکس به او نزدیک نمی‌شد او را به بیرون مکه بردند و از دور به او آب می ریختند و بر اثر همان عفونت مُرد آنقدر بر او سنگ پرتاب کردند تا زیر سنگ‌ها مدفون شد ابولهب فکر میکرد مال و منالش او را از عذاب نجات می دهد ولی به زودی در آتش خواهد سوخت و همسر ابولهب خواهر ابوسفیان، بوته های خار را با ریسمانی از لیف خرما بر دوش می کشید و بر سر راه پیامبر می ریخت تا پاهایش آزرده شود سرنوشت او هم در دوزخ خواهد بود و بر گردنش طنابی از الیاف (. مسد یعنی ریسمانی از خرما) خداوند به صراحت این دو نفر را نام می‌برد چون با بد گفتن از پیامبر مردم حقیقت طلب را از ملاقات با پیامبر منع می کردند