📌 *"حجت" و "نشاط" انتخاباتی ما را نگیرید!* ✍ علیرضا قربانی 🔹️مخاطبان قدیمی می‌دانند که معمولا اینجا کمتر سیاسی می‌نویسم. حالا فرض کن شب انتخابا‌ت باشد و وسط هیاهو بخواهی تخته سیاه بگذاری و از واقعه، فاصله تحلیلی بگیری! حوالی ۱۱ شب می‌بینم در گروه‌ها می‌گویند بزرگی گفته نظرم عوض شد به ق. اینطور توجیه می‌شود‌ که چون در دوگان‌سنجی‌ها، در دور دوم انتخابات، ق در مقابل پزشکیان رای‌آور‌تر است از ج! در دلم می‌گوید منی که در زندگی پژوهشی‌ام اینقدر داده‌بازم و این مدت سیراب و شیردان نظرسنجی‌های معتبر (از مراکز بدون تعارض منافع) را بیرون ریخته‌ام، معتقدم که با توجه به ضرایب خطا و نزدیکی اعداد و سیر تحولات روزها و ساعات آخر اصلا نمی‌شود چنین استنتاجی از داده‌ها کرد. داده‌ها یک محکماتی دارند و یک متشابهاتی. متشابهش (‌آینده‌پژوهی رفتار مردم در دور دوم با ده‌ها مولفه پیچیده) را چسبیده‌اید و محکمش (تمایل فعلی افراد به الف و ب) را رها کرده‌اید؟ بعد این‌ها را عَلَم کرده‌اید در مقابل حجت قطعی افراد بر انتخابشان؟! به جای اینکه مردم را به انتخاب عاقلانه و آگاهانه ترغیب کنید، آن‌ها را انداخته‌اید در بازی آینده‌پژوهی که اگر فلان شد در دور دوم بهمان می‌شود و بعد بیسار می‌شود. عنایت دارید داریم با مردم چه می‌کنیم؟ 🔹️در یک گروه دیگر می‌بینی یک تحلیل دیگر به خوردمان می‌دهند که انصراف ج باعث می‌شود نزدیک ۹۵ درصد سبدش به ق منتقل شود، اما در مورد ق اینطور نیست و اگر ق انصراف بدهد، پزشکیان سهم ۲۰ درصد از سبدش خواهد داشت. بعد نشسته این‌ها را جمع و تفریق کرده با سبد فعلی‌شان (آن‌هم بر اساس داده‌های یک مرکز دلخواه، در یک تاریخ دلخواه، برای رسیدن به نتیجه دلخواه) و گفته پس فلانی باید انصراف می‌داد و بعد روز آخری نشسته به ناسزاگفتن و تکه‌پاره کردن بقیه که ای وحدت‌شکن، ببین چه کردی با ما. [چه ترکیب پارادوکسیکالی شد! اساسا مفاهیم چتری مانند "وحدت" و "اجماع"، پتانسیل طرد شدیدی دارند.] همان جواب قبل را می‌دهم که تعدد متغیرها، ضریب خطا و ده‌ها نکته دیگر باعث می‌شود که حتی بر فرض اعتبار فی‌نفسه داده‌ها، این داده‌ها نتواند دلیل و حجت عقلایی برای عدول از انتخاب درست به دلیل مصالح ثانویه ایجاد کند. 🔹️بعد می‌گویم لو سلمنا که محاسبه‌ات درست باشد (که نیست)، ملتفتی که داری مردم را به چه بی‌عدالتی‌ای سوق می‌دهی؟ فرض کن الف ۴۰ درصد و ب ۱۰ درصد رای داشته باشد ولی الف‌دوستان در فرض انصرافش همگی‌ فداکاری کنند و به ب رای بدهند ولی ب‌دوستان چنین نکنند و تنها نیمی از آن‌ها چنین کنند. نسخه تو این است که الف باید کنار برود تا مجموعا ب ۵۰ درصد بشود، حال‌آنکه در صورت انصراف ب، الف ۴۵ درصد می‌شود. یعنی الف‌دوستان باید قربانی بشوند و کنار بروند، ولو ۴ برابر بیشترند، چون حاضرند فداکاری کنند! 🔹️از استدلال‌ها بگذریم. یکی از دوستان زنگ می‌زند، می‌گوید از سر شب خیلی‌ از اطرافیانش که می‌خواستند به الف رای بدهند در تردید افتاده‌اند که حاج‌آقا فلانی نظرش عوض شده، سردار فلانی چنین گفته، فلان شخصیت چنان گفته. رگباری از نقل‌‌قول‌ها، جلسات ادعایی بین بزرگان، آن عمویی که هر ایرانی در اطلاعات دارد، آن‌ دایی‌ای که هر ایرانی در بیت دارد و و و می‌پرسم فلان شهری که رفتی چطور بود؟ از شور و شوق جوان‌هایی می‌گوید که با نیت‌های خدایی تلاش شبانه‌روزی کرده‌اند. این‌ها را می‌گوید و من دلم‌ می‌سوزد برایشان که چرا نشاط و بهجت‌شان محترم شمرده نمی‌شود. 🔹️گروه فلان را در بله باز می‌کنم. اسکرین‌شات کانال یک عالم که جمع‌بندی لحظه آخرم با توجه به احتمال رای‌آوری و لزوم وحدت این شد. کانال خبری فلان را باز می‌کنم: محمد ضیف و یحیی سنوار که از تونل‌های غزه خود را به سختی به مشهد رسانده بودند، ناامید بازگشتند. 🔹️ساعت حوالی ۳ صبح است. دلم برای امت حزب‌الله می‌سوزد. نه "حجت" برایش باقی گذاشته‌اند و نه "بهجت".‌ نه می‌گذارند عقلانی و منطقی تصمیم بگیرد و نه می‌‌گذارند لذت یک کنش‌گری انتخاباتی تر و تمیز و مخلصانه را درک کند. پدرخوانده‌ها بالغ بودنش را قبول نکرده‌اند، باید برایش تصمیم گرفت. آدم بودنش را هم قبول نکرده‌اند، هر دوره باید شور و حالش را با این سازوکارهای معیوب بالا به پایین وحدت، کوفتش کرد و حتی اگر وحدتی هم حاصل نشد، ملامتش کرد. 🔹️می‌خواهم در ادامه بنویسم: ما حتما به فناوری نرمی برای تجمیع اراده‌ی پایین به بالا (نوعی تحزب بومی خودمان) نیاز داریم که انتخاب درون‌حزبی‌اش پیش از انتخاب بین‌حزبی‌اش از سوی اعضا انجام شود و این ابتذال انصراف و وحدت‌های دقیقه نودی را نداشته باشد. آن‌قدر هم ترومای زخم پدرخوانده‌ها بر ذهنیتم سایه افکنده که حتی به نسخه‌ی آوانگاردی مانند دائو (dao: سازمان نامتمرکز خودگردان) مبتنی بر بلاک‌چین فکر می‌کنم، سفت سفت، بدون قابلیت اعمال نفوذ. http://eitaa.com/basiratesiyasii