این، جلد هفته آینده مجله تایم است که داستان معیشت معلمان آمریکا را روایت کرده است. رسانههایی که عادت داشتند از بهشت آمریکا بگویند، ببینید کار به کجا رسیده است که از روایت این فجایع ناگزیر شده اند.
عکس روی جلد متعلق به خانم هوپ براون، معلمی است که با شانزده سال سابقه کار، هر روز پنج صبح تا چهار بعد از ظهر در مدرسه مشغول است، پس از آن راهی شغل دوم خود میشود، با همسرش هم یک تور راه انداختهاند، اما برای گذران زندگی مجبور است هفتهای دو بار پلاسمای خون خود را بفروشد تا از عهده هزینههای زندگی در ایالات متحده آمریکا برآید.
حقوق سالانه معلمیاش پنجاه و چهار هزار دلار -با دلار چهارده هزار تومان، یعنی سالانه هفتصد و پنجاه و شش میلیون تومان، ماهی شصت و سه میلیون تومان- است.
چندی پیش در جمع دوستانی که یکی از آنها تازه از آمریکا برگشته بود، این بحث را مطرح کردم که رفاه شهروند متوسط تهرانی از رفاه شهروند متوسط نیویورکی بالاتر است. بحث جالبی شد. درآمدها و هزینهها را در دو شهر اتفاقا بر پایه حقوق یک معلم مقایسه کردیم. دوستی که سالها آمریکا زندگی کرده بود، فرضیه ما را کاملا تایید کرد.
ما حتما مشکلاتی داریم، اما بدانیم شرایط دشمنی که لیبرالها میگویند برویم زیر بلیط آن تا مشکلاتمان حل شود، اصلا با ما قابل مقایسه نیست. آمریکا گرفتار فاجعه انسانی شده است. آن تصویری که از آمریکا در ذهن ما ساختهاند، مربوط به یک درصد جامعه آمریکاست، نه همه آن.
بر واقعیتهای دشمنی که برای ما شاخ و شانه میکشد، چشم نپوشیم. داشتن درک درست و دقیق از وضع دشمن، مهمترین بخش یک نبرد است. دشمن را قدرتمند و ما را ضعیف جلوه میدهند تا مقاومتمان را بشکنند. واقعیت اما ضعف و زبونی دشمن است.
http://yon.ir/3nEUo
@jebraily