😅شوخ طبعي
رفیق ما بود و از اولین اعزام به جبهه و اینکه چه تصوری از جنگ و شهادت و خط اول و اینجور چیزها داشت،تعریف می کرد.میگفت: ممکن است باور نکنی، من وقتی به منطقه آمدم نمیدانستم وقتی می گفتند: فلانی شهید شد و شربت شهادت نوشید یعنی چه؟ البته سن و سالی نداشتم شاید سیزده_ چهارده ساله بودم. می گفت بین راه جایی ایستادیم، پیرمردی بالا سر بشکه ای داد میزد : شربت، شربت شهادت و با پارچ آبی که در دست داشت داخل آن می زد و لیوان های رزمندگان را پر میکرد. من آن لحظه با خودم گفتم : نکند این همان شربت شهادت معروف باشد که اگر بخورم، هنوز از گرد راه نرسیده حداقل چند نفر عراقی را نکشته شهید بشوم! واقعا از آن شربت نخوردم و حالا هر وقت شربت میخورم از ته دل به خودم میخندم!
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi