‍ ⚫️ شمّه اي از زندگینامه حضرت جواد الائمه عليهم السلام ☀ تولد و دوران امامت آن حضرت ▫️امام محمد بن علي علیهما السلام معروف به جواد الائمه، تقي و جواد و مکني به ابوجعفر ثاني در دهم رجب ديده به جهان گشود . نام پدرش امام علي بن موسي الرضا علیهم السلام امام هشتم شيعيان و مادرش خيزران مي‏باشد. ▫️امام محمد تقي علیه السلام پس از شهادت پدرشان امام رضا علیه السلام درسال 203 قمري، مقام منيع امامت را در هشت‏ سالگي بر عهده گرفت و آن را به راستي و درستي هدايت کرد و به مقصد عالي رسانيد. دوران هفده ساله امامت ايشان با حکومت مأمون و معتصم، خلفاي عباسي لعنت الله عليهم، همزمان بود.  ◾️روش دشمن براي مقابله با امام جواد علیه السلام ⚡️مأمون لعنة الله عليه (هفتمين خليفه سلسله عباسيان) که از پيشرفت معنوي و گسترش فضايل حضرت در بين مردم هراس داشت ، سعي کرد ابن الرضا عليهماالسلام را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد. ⚡️نخستين کاري که کرد، دختر خويش ام الفضل ملعونه را به ازدواج حضرت  درآورد تا مراقبي هميشگي بر امام گماشته باشد. از روشهايي ديگر مأمون، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود. او و بعدها معتصم عباسي مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام را در تنگنا قرار دهند اما با درايت و علم سرشار حضرت نه تنها به اهداف خود نرسيدند، بلکه به مرور جايگاه و مقام امام  در بين مردم محبوب تر هم شد. ⚫️ پاي روضه ي ابن الرضا عليه السلام در تـاريـخ شهادت نهمين امام شيعه حضرت جوادالائمه عليه السلام روايات گوناگوني وارد شده است، چنانکه مسعودى، روز شهادت حضرت را در پنجم ذى الحجه سال 219 ه.ق مي داند، اما طبق مشهورترين روايات، عروج ملکوتي ايشان در آخر ماه ذى القعده سال 220 هجرى قمري بوده است، و در آن هنگام از سن شريفش تنها 25 سال و چند ماه گذشته بود. ◽️کيفيت شهادت آن امام مـظلوم به اختلاف نقل شده است: ⭐ علامه محمد تقي مجلسي رحمة الله عليه در کتاب " جلاء العيون " نقل مي کند: 👈معتصم يکى از نويسندگان خود را مامور کرد تا ابوجعفر  را به منزل خود دعوت کند و زهرى در غذاي آن حضرت بريزد. آن ملعون نيز چنين کرد ولى امام نپذيرفته و فرمودند: ▫️تو مى دانى که من در مجالس شما حاضر نمى شوم . آن شخص ‍ گفت : غرض إطعام شما است و متبرک شدن خانه ما به مقدم شريف شما، يکى از وزارء خليفه نيز آرزوى ملاقات شما را دارد. پس آن امام مظلوم به اجبار آن شخص به منزل او رفت. هنگامي که غذا تناول فرمود، اثر زهر را در گلوى خود احساس نمود. برخاست و اسب خود را طلبيد. صاحب خانه از او خواست نرود، امام عليه السلام فرمود: بيرون رفتن من از خانه تو براى تو بهتر است! وقتي حضرت بـه مـنـزل رسـيـد اثـر زهـر در بدن شريفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب منقلب بود تا آنکه به شهادت رسید... 📚منبع : جلاء العيون، ص 968 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والنصر و العافیه