هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
خدايا صبح كردم درحالي كه پناه آورده ام به پناهگاه بلند و استوار تو، پناهگاهى كه در معرض دستبرد و دگرگونى قرار نمي گيرد، از شرّ هر بيدادگر و هر شبگرد رهزن، از هر كه و هرچه آفريدى، از آفريدگان خاموش و گويايت، در حفاظتى مصون از گزند هرچيز هراسناكى، همراه با لباسى ساخته از محبّت خاندان پيامبرت، و در پوششى استوار از هركه قصد آزار مرا دارد در پس ديوار محكمى فراهم آمده، از اخلاص در اعتراف به حق اهل بيت، و تمسك به رشته ولايتشان، با يقين به اينكه حق از آن ايشان و با ايشان و در ايشان و پابرجا به وجود آن بزرگواران است، دوست دارم كساني كه آنها دوست دارند و بركنارم از آنان كه ايشان دورى مي گزينند، خدايا پس به حقشان مرا از گزند هرچه كه از آن پروا دارم پناه ده، اى بزرگ، از خود دور ساختم دشمنان را به يارى پديد آورنده آسمانها و زمين، همانطوركه قرآن مي فرمايد: در برابر و پشت سرشان سدّى قرار داديم پس ديدگان آنها را پوشانديم، ازاين رو هرگز نمي بينند.