👈اینها رزقهای علمی معنوی است که اگر انسان بر سفره ی آن بنشیند و آن را خوب صید کند و فراموش نکند و سعی کند مدام آن را لحاظ کند منطق عمل او را ارتقاء داده و ایمان او را از جهت دیگر عمیقتر میکند. 🔹یکی از عجایب این راه ماجراهای همین القائات قلبی است. مثلا انسان میداند که خداوند رازق است ولی یک دفعه در یک صحنه و در دل یک عمل به قلبش این امر طوری القاء میشود که باورش میشود. اصلا چیز دیگری است. و همینطور. وقتی قرآن میخواند گاهی یک چیز دیگری به قلبش می افتد! گویا یک تفسیر دیگری از وجودش میجوشد. خاص خود اوست. گویا با خودش نور و انکشاف دیگری می آورد. یک حال و احساس و بصیرت عمیق! گویا وجودش را روشن میکند! شاید اگر بیانش کند دیگران بگویند اینکه چیز خاصی نیست ولی خیلی خاص است! اینها دیگر تجربی است. 👈مثلا با بچه هایش مشغول است. یک دفعه گویا به قلبش می افتد اینها بندگان خدا و امانتهای خدایند! همان نور ازل و ابد! و با این توجّه یک دفعه به نوع دیگری از تعامل عمیقتر با آنها کشیده میشود! دوست دارد آنها را نگاه کند و با دیدن آنها به خدا گویا توجّه میکند! دوست دارد محبّت کند! اصلا محبّتش و نگاه کردنش طوری دیگر میشود. البته اینها را اگر قدر نداند و ادامه ندهد از میان میروند! ⚪اینها همان القائات خوش است. همان القائاتی که گویا بدایات شروع عالم شهود است. اگر اینها را قدر دانسته و کفران نعمت نکند و مدام بر سر سفره ی این مدرسه ی الهی بنشیند اینها رفته رفته زیادتر و تبدیل به شهود و مراتب شهود میشود. مدام ایمانش عمیقتر و معرفتش عمیقتر میشود. یک مدرسه ی دیگری برایش از آسمان تشکیل میدهند. اینها دیگر از سنخ مدارس بشری نیست. این دیگر یک راه بی نهایتی است. 👈هر چه انسان خالصانه تر و با صفاتر و با معرفت برتر عمل کند همینطور این راه را ادامه میدهد و دیگر آن برقها می آید که اولیاء الهی از آن به ما خبر داده اند! به فرموده ی امیر المؤمنین علی علیه السلام: 📖«قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ‏ الْأَبْوَابُ‏ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّه‏» 🚫یک اشتباهی که معمولا انسانها در این زمینه میکنند این است که گمان میکنند این راه از آن چیزهایی است که باید خودشان مدارج آن را اکتساب کنند! بعد میبینند اصلا گویا از عهده ی آنها خارج است! آخر مگر ما میتوانیم به نبرد این خطورات برویم؟! به نبرد این دنیا؟! به نبرد این تعلّقات؟! 👈غافل از اینکه بسیاری از این امور اعطائی و موهبتی است. انسان وقتی حقیقتا وارد این صراط مستقیم شده و عزم حرکت میکند با آمدن این القائات و سپس بارقه های نوری و همینطور امور دیگری که اولیاء الهی از آن خبر داده اند یکباره گویا چیز دیگری میشود! دیگر آن انسان قبلی نیست. 👈وقتی انسان برخی از آن بارقه های نوری به قلبش وارد شود اساسا منطق عملش دگرگون میشود. یک دفعه میبیند نفی خطورات برایشان آسان میشود. آخر مشکل ما این است که همه اش دنیا دیده ایم و لذّت برتر ندیده ایم. وقتی این لذّتها در لحظاتی به روی قلب ما روی آورد اساسا دیگر قضیه متفاوت میشود. دیگر برایمان راحت میشود. دل بریدن از تعلقات آسان میشود. 👈منتها باید وارد این راه شد و منتظر این نفحه های الهی بود. اینها دیر یا زود خواهد آمد. باید یقین کرد که خداوند عمل هیچ عاملی را ضایع نمیکند. اگر طول کشید حکیمانه است و نباید نا امید شد. گاهی که شخص خسته میشود یک خواب خوشی می آید و دلش را گرم میکند! 👈اگر اهل استقامت باشد خلاصه به شکلی مبشّرات برایش می آید. بدون این مبشّرات کار دشوار است. تدبیرشان دیگر با آن سو است. فقط از ما ایمان و عمل میخواهند! بعد از آن دیگر افتادن در راه حقیقت و صبر است. همان پیام سوره ی مبارکه ی عصر! و چه سوره ی زیباییست! 👈حالا حرف در این زمینه ها بسیار است. دیگر واقعیّتش را خدا باید روزیمان کند. ولی دانستن حرفش هم مهم است. تصویر اشتباهی نداشته باشیم. شیطان از راه تصویر غلط ما را از خودمان نا امید نکند. نمط نهم اشارات بیان روان و شفّافی در این زمینه آورده که انصافا ارزشش را دارد با بیان روانتری در کتب درسی همه ی مردم بیاید. 👈معمولا در روایات اینگونه بیان شده که انسان مومن ابتدا از درجه ی اسلام وارد میشود. یعنی همان لایه ی ظاهر سپس وادی ایمان شروع میشود. یعنی باوری که با آن حرکت آغاز میشود. وسیله ی این حرکت تقوا است و نتیجه اش دیگر یقین و مراتب آن. ✋اینها را از کلام اساتید و لا به لای کتب بیان کردم و بذل نمودم. تجربه ی خاصی بنده ندارم ولی از باب الدالّ علی الخیر کفاعله بیان کردم.