به نام آفریننده شهدا ♥️
قسمت اول
#رفتن_به_آغوش_گرم_خدا
افکارش طوفانی بود ،چشمانش بارانی
مگر ابر توان انقدر باریدن را در سال دارد که چشمان عزیز در یک روز اینگونه می بارد🤔
کنار تشت نشسته بود،پیراهن بلند و چار قد خوشگلش برای من خیلی دلبری میکرد
اما عزیز جون،توجهی نداشت چون میگفت:دلبرم وقتی رفت دل منم با خودش برد.......
ورزی به خمیر تشت داد وبه کنج دیوار پشت داد و گوله های اشک از چشمان عزیز راه خودشونو در پیش گرفتن
انگار سفیدی خمیر هم عزیز جون رو یاد سفیدی قلب دایی جون مینداخت
اما دایی جون مگه نمی گفتی به چشمای عزیز جون هوای بارونی سازگار نیست
اما الان چشمای عزیز ابریه و ابرها در حال باریدن ......
#ادامه_دارد...
💭
خاطره کوتاه از شهید رمضانعلی جانی رستاقی شهیدی که بعداز پنجاه ودو سال هنوز پیکرش به خاک آرمیده نشده یا شاید هم شده ولی در صف غیور مردان گمنام به دست عبد الصالحین
در بهار ۲۰سالگی خداوند به فرزندی اورا پذیرفت و چه سعادتی از این بهتر.....
خادم شهدا:شیرین قدمی
😊🆔️ کانال بسیج دانش آموزی مازندران ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7