شهید مدافع‌حرم همکار شهید نقل می‌کنند: توی فرودگاه دمشق دیدمش، بهش گفتم: مهدی‌جان چه خبر؟ الآن کجا مشغولی؟ بهم گفت: منو توی یک‌پادگان فرستاده‌اند و مسئول تربیت‌بدنی فاطمیون شده‌ام، صبح تا شب تو پادگان هستیم و کارم فقط بخور و بخوابه! بهش گفتم: ولی ما خیلی کارمون بهتره و عملیاتی‌تر هستیم و کاش نمی‌رفتی اونجا میومدی پیش ما! مهدی سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت! بعد شهادتش فهمیدم مسئول اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون بوده و اون روز برای این که ریا نشه، بهم گفت که فلان‌جا کار می‌کنه و کارش بخور و بخوابه! مهدی خیلی مخلص بود. محرّم با هم توی هیئت بودیم. از دور زیر نظرش داشتم. توی سینه‌زنی مثل شمع در مصیبت اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌سوخت و اشک می‌ریخت. انقدر به امام رضا علیه‌السلام علاقه داشت که آخر سر هم شب شهادت امام رضا آسمانی شد.🌹 ╭🦋 ╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹